raharaha، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

ردپاي تجربه ( كودكانه هاي رها )

مهرباني

   بايد كه مهربان بود          بايد كه عشق ورزيد                        زيرا كه زنده بودن                                 هر لحظه احتماليست ...
2 ارديبهشت 1393

پنجره ای رو به رها 26

سلام و صد سلاااااااااااااااام ببخشید چند وقتی نتونستم بیام ولی خوب کلی عکس از دختر ک دارم و يه پست طولاني و از اين جا شروع ميكنيم می بوسمت بدون خجالت ، بدون ترس می بوسمت ستاره ی دنباله دارِ من   من فداي نماز خواندنت مادر و بعد ميريم سراغ شيطنتهاي دخترك تمام اين كارها رو دخترك خودش انجام داده يه روز رفت سر كابينت و يه بسته ماكاراني برداشت عزيز مامان ياد گرفته تا ميخواد از اين قبيل بازيها انجام بده ميگه مامان سفره بيار   و شروع كرد به بازي و من هم چاره اي نداشتم جز چكاندن دكمه دوربين از شكاندن دانه هاي ماكاراني به اندازه تمام لذتهاي دنيا لذت ميبرد و براي خودش هر آن...
1 ارديبهشت 1393

خلاصه کتاب به کودکان گفتن از کودکان شنیدن 1

 سلام امروز میخوام یه کمی از کتاب مورد نظر رو براتون بنویسم بخش نخست : به کودکان کمک کنیم احساساتشان را درک کنند ارتباط مستقیمی بین احساسات و رفتار کودکان وجود دارد سعی کنید عواطف انها را بپذیرید   مساله : معمولا والدین احساسات کودکان را نمی پذیرند برای نمونه : تو واقعا اینطوری فکر میکنی این حرفها را می زنی واسه اینکه خسته ای دلیلی نداره که اینطوری از کوره در بری انکار مداوم احساس کودکان میتواند سبب سر در گمی و خشم آنان شود . همچنین اگر به انان بگوییم که خودشان هم احساسشان را نمی شناسند عدم اعتماد را به انان تلقین کرده ایم سعی کنیم خود را در موقیت کودکان قرار دهیم  در آن هنگام بهتر احساساتشان را می پذی...
1 ارديبهشت 1393

روز مادر مبارک

مهم نیست چه سنی داری به هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر   و پرسیدند کدام دادگاه هست که اشتباهات را در لحظه ای ببخشد :    کودک لبخند زد و جواب داد : قلب مادرم   ...
1 ارديبهشت 1393

خبرداری

    خبرداری امروز سکه چند شده امروز طلا گرمی چنده از بورس چه خبر داری دلار توی چه وضعیتی هست اینا سوالاتی که هر روز میپرسم اما یادم میره که بپرسم خدایا دیروز تا امروز چقدر افت قیمت داشتم ؟ امروز چند برات می ارزم اصلا دیگه قیمتی برام باقی مونده مهربون شاخص بازارت چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟/   یه ذره لطافت بیشتر با همسرم یه دست نوازش بیشتر بر سر فرزندم یه احوالپرسی از مادرم خدایا پس با این حساب و کتاب وضعیت بازار من چطوریه نسبت به بازار دوستانم. همشهریم . هم وطنم . هم نوعم خدایا . میشه یه سرمایه اولیه دیگه بهم بدی آخه این مدت با این کارام چیزی ته کیسم باقی نمونده میشه دوباره رحم کنی وقت زی...
1 ارديبهشت 1393

عکسای دخملکم

خلاصه با کلی تاخیر میخوام عکسای سال جدید دخملی رو بذارم اول از همه عکس سفره هفت سین ما     اینم عکس ناز دونه ما در سیزدهمین روز فروردین ماه   اینم از شیطونیهای عروسک ما تا غذای ما حاضر بشه هوا ابری شد و بعدشم باران زیبا شروع به باریدن کرد هوا خیلی خوب بود با این که شدت بارش باران زیاد بود تصمیم گرفتیم زیر باران غذا رو بخوریم در نتیجه جهت جلوگیری از سرما خوردگی رها جون این شکلیش کردیم اینم چند تا دیگه از عکسای ناز بانو در عید نوروز   شاد باشید و سرمست ...
27 فروردين 1393

جواب ها

  جواب کینه را با گذشت جواب بی مهری را با محبت جواب دروغ را با راستی جواب زشتی را با زیبایی جواب خشم را با صبوری جواب سردی را با گرمی جواب نامردی را با صبوری جواب سردی را با گرمی جواب همدلی را با رازداری جواب پشتکار را با تشویق جواب اعتماد را با وجدان جواب بی تفاوتی را با التفات جواب یگرنگی را با اصمینان جواب حسادت را با اغماض جواب دورنگی را با خلوص جواب بی ادبی را با سکوت جواب نگاه مهربان را با لبخند جواب دلهره را با امید جواب منتظر را با نوید جواب گناه را با بخشش هیچ وقت هیچ کس و هیچ چیز را بی جواب نگذار مطمئن باش هر جوابی ، یک روزی یک جایی و یک جوری به تو باز میگردد . ...
26 فروردين 1393

باران .....................

چترها را باید بست زیر باران باید رفت فکر را, خاطره را, زیر باران باید برد با همه مردم شهر, زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید دید عشق را زیر باران باید جست زیر باران باید بازی کرد زیر باران باید چیز نوشت, حرف زد, نیلوفر کاشت. سهراب سپهری
25 فروردين 1393

زندگی

زندگی خالی نیست مهربانی هست ، سیب هست ، ایمان هست آری تا شقایق هست زندگی باید کرد (سهراب )
20 فروردين 1393

سال 93

سلام این روزها کارم این شده که در روز یکی دو بار این صفحه رو باز میکنم و بعد از کمی فکر کردن باز هم نمیتونم بنویسم و در نهایت صفحه سفید رو همین جا رها میکنم و میرم . نمی دونم باید چی بگم و چی بنویسم درسته که این وبلاگ مال رها جونم هست و قرار خاطراتش رو ثبت کنم ولی خوب تنها هدفم این نبود میخواستم یه وبلاگ خوب داشته باشم و تجربه هامون رو بنویسم و شاید اون یه کمی اطلاعاتم رو ولی خوب حالا احساس میکنم موفق نشدم نمیدونم باید چیکار کنم ادامه بدم یا نه با همه دوستان خداحافظی کنم و یه دفتر کوچولو برای ثبت خاطرات دخملی بردارم و تنها اونجا برای خودم و ناز دونه بنویسم ............................ خدایا کمکم کن   ...
20 فروردين 1393