raharaha، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

ردپاي تجربه ( كودكانه هاي رها )

این روز های ما ............ 7

اندر گفتهای ناب کودک ما   سلام  به عزیزکم با شیرین زبونیهاش و همه دوستان عزیز که ما رو تحمل میکنن رها : مامان من : جا ن مامان رها : بچه ها چه جوری درست شدن من : خوب .............. مامان ها به خدا گفتن دلشون بچه می خواد خدا جون هم یه بچه گذاشته تو دل مامانا رها : خدا بچه ها رو فقط تو دل مامان ها میذاره من : بله فقط دل مامان ها رها : خوب پس بابا ها واسه چی هستن فقط مامان ها و بچه ها بسند  ............................ ...
17 مرداد 1394

این روز های ما .........6

سلام سلام به روزهای که با سرعت یکی پس دیگری می آید و میگذرد و به این ترتیب تنها یک ماه و یک روز به پایان دفتر چهار سالگی دخترک ما باقی مانده ای به فدای رخ تو  ای گلگ کوچک من     ناز نین بانوی من با سرعت در حال بزرگ شدن هستی و من در حسرت . حسرت ساعتهای که در کنارت نیستم و تو بی من بزرگ میشوی . بزرگ بزرگ بزرگتر و آنچنان با سرعت طی میکنی این روزگار را که هر گز فکرش را هم نمیکردم  و میرسد روزی که  دیگر تو را در خانه ندارم و صد چندان افسوس خواهم خورد که چه زود گذشت و تو رفتی .رفتی به دنبال سرنوشت خود . رفتی تا همسر باشی ، تا مادر باشی و این بزرگترین نعمت را تجربه کنی و من مینشینم تا ببینم خوشبخت...
11 مرداد 1394

و اما .... 40

خداوند گفت : سوگند به انجیر و سوگند به زیتون و زیتون و انجیر شنیدند و چنین شد که رسم روییدن پا گرفت و سبزی آغاز شد و چنین شد که دانه شکفتن آموخت و خاک رویاندن و چنین شد که انجیر جوانه زد و زیتون میوه داد .
19 آبان 1392

و اما ........ 37

زندگی رسم خوشایندی است زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه عشق  زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود زندگی جذبه دستی است که می چیند زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است زندگی بعد درخت است به چشم حشره زندگی تجربه شب پره در تاریکی است  زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد زندگی سوت قطاری است که درخواب پلی می پیچد زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست خبر رفتن موشک به فضا لمس تنهایی ماه فکر بوییدن گل در کره ای دیگر زندگی شستن یک بشقاب است  زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است زندگی مجذور آینه است  زندگی گل به توان ابدیت زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما زندگی هندسه ساده و یکسان ...
15 آبان 1392

و اما ....... 35

و یک تصمیم جدید در یک روز جدید از امروز میخوام یه جور دیگه زندگی کنم . نمیخوام بگم قبل از این بد زندگی کردم یا خوب با گذشته کاری ندارم فقط و با آینده نیز . میخوام از حال لذت ببرم میخوام زندگیم رنگی باشه ، سبز نه آبی نه من رنگین کمان رو میخوام رنگین کمان زیبا و لطیف پس پیش به سوی رنگین کمان زندگی سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااامممممممممممممممممم من دارم میام با یه کوله بار عشق که نثار عزیزانم کنم زندگی سلاااااااااااااااااااااااااااااااااامممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم بعد نگار : و ما در حال موفقیت و دیدن روزهای رنگی
15 آبان 1392

و اما ......... 34

دلم میخواد بنویسم از خودم و از خواسته هاییم نمیدونم باید برم یه جای دیگه و برای خودم بنویسم یا همین جا کنار دخترم برای دلتنگیها و خواسته و روزهای خودم هم بنویسم چندی قبل شعر عجب صبری رو گذاشتم و سرزنش شدم شاید باید عنوان وبم رو عوض کنم شاید حیاط خلوت من به بهانه دخترم بهتر باشه نمیدونم نظر شما چیه
15 آبان 1392

و اما ....... 28

عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم. همان یک لحظه اول ، که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ، جهانرا با همه زیبایی و زشتی ، بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم. عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ، نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ، بر لب پیمانه میکردم . عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامۀ رنگین زمین و آسمانرا واژگون ، مستانه میکردم . عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . نه طاعت می پذیرفتم ، نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ، پاره پاره در کف زاهد نمایان ، سبحۀ، صد دانه میکردم . ...
15 آبان 1392

و اما ..... 13

اگر يك قورباغه تيز هوش را درون آب جوش بيندازيد چه ميكند بيرون مي پرد . در واقع قورباغه سريع به نتيجه مي ريد كه لذتي در كار نيست و بايد رفت حال اگر همين قورباغه يا يكي از اقوامش را درون آب سرد بيندازيد و روي شعله قرار دهيد . قورباغه استراحت ميكند و با خود ميگويد آخ جون ظاهرا آب گرم ميشود و تا چشم بهم زنيد يك قورباغه آب پز داريد زندگي داراي اصل قورباغه اي است اگر ما هم مثل قورباغه داستان ابلهي كنيم و به گرماي تدريجي آب عادت كنيم كار از كار خواهد گذشت پس همه بايد نسبت به جريانات زندگي آگاه باشيم اصل قورباغه اي به ما هشدار مي دهد كه مراقب شرايطي كه به آن عادت ميكنيم باشيم تا وقت را از دست ندهيم   ...
15 آبان 1392

و اما...... 12

  مهربانی مهربانی ساده است  ساده تر از آنچه فکرش را بکنی کافیست به خودت ایمان داشته باشی و به معجزه مهر کافیست تا به دستانت فرمان دهی تا بجای تنبیه   آرام بر سر کودک سرکش فرو آیند تا موهایش را قلقلک بدهد کافی است تا به چشمانت بیاموزی که چشم آینه روح است کافی است به دلت یاد آوری کنی همیشه دل هایی هستند که درد امانشان را بریده و محتاج همدلیکافی است به گوش هایت یاد دهی که می توانند سنگ صبور باشند حتی اگر صبوری سنگین شان کند کافی است یاد بگیری انسان بودن فقط زنده بودن نیست باید زندگی کرد و زندگی چیزی نیست جز مهربانی کردن و عشق ورزیدن
15 آبان 1392