raharaha، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

ردپاي تجربه ( كودكانه هاي رها )

و اما ............. 49

1392/8/28 10:42
نویسنده : اکرم
198 بازدید
اشتراک گذاری

 

تا شقایق هست زندگی باید کرد 

دشت هایی چه فراخ
کوه هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟
من دراین آبادی پی چیزی می گشتم
پی خوابی شاید
پی نوری ‚ ریگی ‚ لبخندی
پشت تبریزی ها
غفلت پاکی بود که صدایم می زد

 


 

پای نی زاری ماندم باد می آمد گوش دادم
چه کسی با من حرف می زد ؟
سوسماری لغزید
راه افتادم
یونجه زاری سر راه
بعد جالیز خیار ‚ بوته های گل رنگ
و فراموشی خاک
لب آبی
گیوه ها را کندم و نشستم پاها در آب

من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
نکند اندوهی ‚ سر رسد از پس کوه

چه کسی پشت درختان است ؟
هیچ می چرد گاوی در کرد
ظهر تابستان است
سایه ها می دانند که چه تابستانی است
سایه هایی بی لک
گوشه ای روشن و پاک
کودکان احساس! جای بازی اینجاست

زندگی خالی نیست
مهربانی هست سیب هست ایمان هست
آری تا شقایق هست زندگی باید کرد

در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا می خواند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان الینا جونی
2 آذر 92 19:21
سلام خیلی این شعر و دوست دارم عالیه راستی اکرم جون چرا عکسای دخملی رو نمی بینم دوست داشتم روی ماهشو ببینم
اکرم
پاسخ
سلا نازنین خوشحال شدم که به ما سر زدی عکسای رها تو وب خیلی زیاده نمیدونم چرا موفق به دیدن نشدی
madarkhanomi
3 آذر 92 11:53
قشنگ بود
اکرم
پاسخ
مرسي عزيزم