پنجره ای رو به رها 16
سلام
اندر احوالات دخترک کوچک خانه ما و باب آشپزی ایشان
در آشپزخانه مشغول شستن میوه ها بودم که شاه بانو وارد شدند و صندلی را کشان کشان به پای ظرف شویی آوردند و
رها : مامان میخوام بشویم
من : چی رو
رها: خیار ( البته ما داشتیم هویج میشستیم )
من : خیار نداریم که مامانی
رها : خوب ، هبیج ( هویج )
و مشغول شدند
البته وقتی ایشان مشغول شستن چیزی میشوند ( لازم به ذکر است که این فعالیت جالب به منظور آب بازی انجام میشود و بقیه بهانه است ولا غیر ) باید فلکه آب را ببندیم تا بتوانیم از کنار ظرف شویی ایشان را برداریم
این شد که بعد از ده دقیقه ای آب منزل قطع شد و عسل بانو رضایت دادند که از صندلی پایین بیایند ولی این بار مسئله جدی تر بود و به این جا ختم نشد
چرا که هویج ها را هم با خود آوردند و از پدر گرامی درخواست کردند که رنده را هم بدهند و ماجرا این گونه ادامه پیدا کرد
و رنديدند هويج ها را
و خارج كردند هويج هاي رنديده شده را
و ما دل نگران نازنين انگشتان دخترك صبر پيشه كرده بوديم
و نشان دادند به دوربين هويج هاي رنديده را
و ورزيدند هويج ها را جهت تهيه كباب
و اين گونه شد كه اين بازي بدون دخالت ما شروع شد و با كثيف كردن خانه به اتمام رسيد
راستي اگه چسب هاي روي زمين جلب توجه كرده بايد بگم كه دخترك ما علاقهاي به ماز ندارد و ما هم كه تا ميبينيم دختركمان به چيزي علاقه ندارد انگار دنيا برايمان تمام ميشود و سريع به دنبال راه حل ميگردم اين بار ماز مان را روي زمين با چسب درست كرديم ( در حقيقت يك جاده كوچك ) و يك ماشين كوچك هم به دستهاي نازنين خانم داديم تا در جاده حركت كنيم و اين هم خود شد بازي ديگري كه نازنين انجام داد و ما هم به هدف خود نايل شديم
شاد باشيد سرمست