raharaha، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

ردپاي تجربه ( كودكانه هاي رها )

مامان عصبانی

1392/11/1 21:25
نویسنده : اکرم
233 بازدید
اشتراک گذاری

امروز وقتی رها رو از مهد گرفتم جوراب یکی از بچه ها رو اشتباه پاش کرده بودن ، وقتی میخواستم جورابها رو در بیارم رها شروع کرد به گریه کردن که جورابهای خودم هست و بابام خریده من هم مثل یه مامان فهمیده شروع کردم به توضیح دادن که عزیزم اینا مال تو نیستو هزار چیز دیگه .......... خلاصه که دخملک راضی نشدو ما هم قضیه رو از دیدگاه خودمون بررسی میکردیم و جون خودمون خیلی کار درستی کردیم ، خلاصه جورابها رو در آوردیم و صورت دخملک با اشک یکی شد ، وقتی رسیدیم خونه کلی جوراب برای رها آوردم که قضیه رو فراموش کنه ولی ول کن معامله نبود و یه ریز داد میزد که تو جورابهای من رو دادی به نی نی حالا من دیگه جوراب ندارم و سردم میشه خلاصه انقدر قضیه ادامه پبدا کرد که خلاصه از کوره در رفتم و مجبور شدم دعواش کنم ، این جوری شد که امروز ما هم با عذاب وجدان گذشت ، چند وقتی هست که دارم دنبال یه مهد دیگه برای  رها میکردم و این بی دقتی امروز مربی باعث شده که در این امر جدی تر باشم ، فردا میرم یه مهد رو ببینم دعا کنید این جا همون جای باشه که میخوام ، مسیرش برام خیلی دور میشه ولی چاره ای نیست امیدوارم با معیارهام همخونی داشته باشه که اگه نداشته باشه نمیدونم چیکار کنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان الینا جونی
2 بهمن 92 10:33
الهییییییی عزیزم رهاجونم اشکالی نداره گلم میفهمم چی میگی عزیزم واقعا یه مهدخوب کابوس ما ماناست منم خیلی دوست دارم الینا رو یه مهد خوب بذارم ولی فعلا که دست بکارنشدم انشاا... که یه مهد اونجور که دوستداری پیداشه یه همچین موردای دیگه واسه عسلک پیش نیاد
اکرم
پاسخ
امیدوارم دوستم
مامان الینا جونی
2 بهمن 92 10:36
راستی اکرم جون واسه شال و کلاه جدی گفتم اگه مایلی بگو واسه رها جون ببافم مکانتون کجاست عزیزم
اکرم
پاسخ
اخ جون دوست جونی خیلی دوست داشتم رها هم یکی از اون شال و کلاه ها داشت همین که لطف کردی و گفتی برای ما کافیه انگار که همین حالا یه دست شال و کلاه خوشگل رسید به دستمون عزیز دلم
مامان الینا جونی
3 بهمن 92 17:48
خصوصی گلمممم