شازده کوچولو 2
شازده کوچولو پرسید: برای این کار چه باید کرد؟
روباه در جواب گفت: باید صبور بود. تو اول کمی دور از من به این شکل لای علفها می نشینی . من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد و تو هیچ حرفی نخواهی زد.
زبان سرچشمه سوء تفاهم هاست. ولی تو هر روز می توانی قدری جلوتر بنشینی.
فردا شازده کوچولو باز آمد.
روباه گفت:
- بهتر بود به وقت دیروز می آمدی. تو اگر مثلا هر روز ساعت چهار بعد از ظهر بیایی من از ساعت سه ببعد کم کم خوشحال خواهم شد و هرچه بیشتر وقت بگذرد احساس خوشحالی من بیشتر خواهد بود.سر ساعت چهار نگران و هیجان زده خواهم شدو آن وقت به ارزش خوشبختی پی خواهم برد. ولی اگر در وقت نا معلومی بیایی دل مشتاق من نمی داند کی خود را برای استقبال تو بیاراید...آخر در هر چیز باید آیین باشد.
شازد کوچولو پرسید : « آیین » چیست ؟
ادامه دارد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی