شازده کوچولو 1
برگزیده ای از کتاب شازده کوچولو
روباه ساکت شد و مدت زیادی به شازده
کوچولو نگاه کرد .آخر گفت:
- بیزحمت مرا اهلی کن !
شازده کوچولو در جواب گفت: خیلی دلم می خواهد ولی زیاد وقت ندارم.من باید دوستانی پیدا کنم و خیلی چیزها هست که باید بشناسم.
روباه گفت: هیچ چیزی را تا اهلی نکنند نمی توانند شناخت.آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان می خرند اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد آدمها بی دوست و آشنا مانده اند. تو اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن !
ادامه دارد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی